سیده سوفیاسیده سوفیا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

سوفیاقشنگ ترین بهانه زندگیم

خاطره متوجه شدن بارداری

اخرای مهرسال92بودکه: بایکی ازهمکارانم به نام خانم فرزانه فاضل که میشه گفت بهترین دوستم هست و خیلی هم بهش مدیونم چون اون اطلاعات دارویی بسیارقوی داره وتواین نه ماه برای سلامتی خودمو شمابهم گفته چه چیزهایی بخورم ویانخورم ویاچه کارهایی راانجام بدم ویاندم راهنمایی کرده که همین جاازش به خاطرتمام خوبی هاش تشکرمی کنم.)به آزمایشگاه رفتیم فرزانه جون برای تست بارداری ومنم برای اینکهhcgخونم دوماه قبل بالارفته بودبایدازمایش خون میدادم تامطمین بشم hcgخونم پایین اومده.به همین دلیل یه روزعصرباهم به آزمایشگاه رفتیم وپس ازانجام آزمایش قرارشدبعدازظهرهمون روزمن جواب آزمایشهاراتلفنی بگیرم وبه فرزانه جون هم خبربدم.بعدازتماس تلفنی اقایی که پشت ...
26 مرداد 1393

عددسه رابه فال نیک میگیرم

تاریخ تولددخترم :                           به سال شمسی:1 3 9 3 /0 3 / 3 1 به سال قمری:بیست و س وم شعبان نام دخترم س یده س وفیا شماره تخت بیمارستان مامانی:شماره سه اضافه پیش شماره سه به تمام شماره های مشهددرهمون ماه   ...
26 مرداد 1393

خوش قدم خانوم من

باقدم دخترم: اسم مامان بعدازیک سال ونیم توی یه قرعه کشی دراومدومبلغ شش میلیون تومان به نام مامان افتاد. دایی مهدی بعدپنج سال خونه ای شیک ونوسازخرید. کسب وکاربابایی ازاین روبه اون روشد. عمومحسن ماشین پارس خرید. عموحسین ماشین 405 خرید.   ...
26 مرداد 1393

خواب دیدم:....

موقعی که بارداربودم: تازه یک ماه ونیمم بودکه خواب دیدم عمه سمانه توخوابم بهم گفت که فعلاخبربارداریتوتازمانی که  سه ماهه شدی به کسی نگو.که منم به غیرازبابایی ومامانی تاسه ماه به کسی چیزی نگفتم. یه شب خواب دیدم که توخواب توماشین نشسته بودم ویه دخترکوچولوکنارم نشسته بودوصدایی اومدکه چون توخواهرنداری وتوشهرغریب زندگی میکنی خدابهت خواهرداده که تنها نباشی.وواقعاهم همین شد خدایه فرشته ای بهم نصیب کرد که بادنیاعوضش نمیکنم. یه شب خواب دیدم که یه گردنبند وان یکادبه گردن انداختم. یه شب خواب دیدم که تعدادزیادی انگشترهای بزرگ به انگشتم کرده بودم. یه شب خواب دیدم که  تعدادی افراد س...
26 مرداد 1393

معنی وریشه نام سوفیا

سوفیا یک اسم زنانه می‌باشد که ریشهٔ یونانی داشته و به معنی خرد می‌باشد. این اسم در جوامع غربی بسیار محبوب بوده و محبوب ترین اسم در امریکا در سال ۲۰۱۲ و جزو ۵ اسم پر طرفدار در استرلیا در سال ۲۰۱۳ می‌باشد.   در انگلیسی، آلمانی و یونانی کاربرد دارد . استفاده از آن در کشورهای اروپایی بسیار معمول است. فیلسوف به معنی : دوست دار خرد ( فیلو + سوفیا) است . نوشتن آن به صورت صوفیا درست نیست. هرچند نام دخترانه ی زیبایی است ولی در ایران چندان رایج نیست . --------------------          &nbs...
26 مرداد 1393

اولین های عزیزدلم

  اولین باری که چشماتوبازکردی همون روزی بودکه به دنیااومدی وتوراواسه ملاقات به اتاق آوردن. اولین باری که ناخناتوکوتاه کردی زمانی بودکه تازه فقط دوروزت بود که زندایی لیلا به کمک عزیزمامانی زیرنورچراغ آشپزخونه ناخناتوکوتاه کردن.آخه دخترکوچولوم  وقتی به دنیا اومدانقدرناخناش بلندبودکه بینی وصورتتوناخن کشیده بودی وزخمشون کرده بودی. اولین باری که  حمام رفتی زمانی بودکه فقط هفت روزداشتی وروزجمعه ششم تیربودکه زندایی لیلا وعزیزمامانی بردنت حموم .وای که چقدرشماحمومودوست داشتی وازحوضچه آبی که زندایی برات درست کرده بودلذت میبردی. اولین باری که  بیرون رفتی فقط سیزده ر...
25 مرداد 1393

استرس زایمان واتفاقات بعدازآن

تودوران بارداری همیشه ازخودم سوال میکردم که وقتی به هوش میام چهره مامانموچه جوری میبینم.چون بالطبع اون زودترازمن ازسلامتیت باخبرمیشه.به خودم می گفتماوقتی به هوش اومدمو چهره مامانموخندون ببینم یعنی همه چی خوبه واگه برعکس زبونم لال... واسه همین خیلی استرس داشتم.شبی که قراربودفرداصبحش زایمان کنم دختردخترخاله مامانم که عفت جون نام داره وهم فامیلمونه وهم یکی ازبهترین دوستام بهم گفت که آیه به ذکرا..تطمئن القلوب وزیادبخونم.که الهی خداهرچی میخواد بهش بده .وقتی این ایه راخوندم به قدری دلم آروم گرفت وتمام استرس هایم ازبین رفت.باآرامش خاطردورکعت نمازشب خوندم وصبح همون روز یه دوش گرفتم وآماده شدم وساعت پنج صبح بابابایی وعزیزمامانی راهی بیم...
25 مرداد 1393

چشم روشنی ها

دست همگی که برات زحمت کشیدن و کادوآوردن دردنکنه ایشا...توتولدبچه هاشون جبران کنم.   بابایی: یک النگوخوشگل واسه مامان مامانی : یک سکه پارسیان به وزن 750 سودبرای دخترگلش آقاجون وعزیزمامانی: یک گردنبندودستبندبرای مامان ویک النگوخوشگل برای شمانفسی من.مبارکت باشه خانومم پدربزرگ ومادربزرگ: یک گوسفندکه عقیقت کردن+پنجاه تومان بابابزرگ: مبلغ پنجاه تومان عزیز: مبلغ صدتومان آقااکبرومامان طلا: مبلغ پنجاه تومان دایی مهدی وخانم دایی مینا: یک ربع سکه+پنجاه تومان دایی معین: مبلغ سیصدتومان عمواحمدوزن عموزهره: یک سکه پارسیان به وزن سیصدسود ...
25 مرداد 1393

دومین مسافرت سوفیاکوچولو

یه روزقبل عیدفطربودکه باعزیزمامانی واقاجون ودایی معین به سمت یزدحرکت کردیم.نفسم شماازاول شروع حرکت تازمانی که به یزدرسیدیم خواب بودین که من فقط واسه شیرو تعویض پوشک بیدارت میکردم.وقتی رسیدیم یزدنمازعیدفطرتازه میخواست شروع بشه که آقاجون وعزیزمامانی خودشونوسریع به نمازرسوندن ومن هم برای مراقبت ازشماباذایی معین توماشین نشستیم.همونجابودکه یکدفعه گریه های شماهم شروع شد.هیچ وقت دخترم تااون روزاونجوری گریه نکرده بودی.هرچی سعی میکردم دلیل گریتوبفهممو آرومت کنم فایده نداشت.فقط خداخدامیکردم که زودنمازتموم بشه وعزیزمامانیت بیاد.بعدازاومدنشون وشروع حرکت ماشین آروم ترشدی وبه خونه دایی حمیدوزندایی لیلا رفتیم. اوناواسه دیدنت لحظه شماری میکردن وعاش...
25 مرداد 1393

اولین مسافرت سوفیاکوچولو

هفت روز بعدازبه دنیااومدنت بودکه وارد ماه مبارک رمضان شدیم وازاونجایی که اقاجون ودایی مهدی ودایی معین تهران توخونه تنها بودن وعزیزمامانی برای مراقبت از من وشمایک ماهی بودکه به مشهداومده بود تصمیم گرفتیم با عزیزمامانی به تهران بریم. بابایی نمیتونست بامابیادچون هم روزه هاش بهم میخوردوهم اوج کاری بابایی بود. برای سفربه تهران قطاروانتخاب کردیم چون شنیده بودم هواپیماباعث میشه گوشای نوزادهوابگیره ونوزادگوش دردمیشه برای همین بابایی بلیط قطاردرجه یک به تهران برامون گرفت تانفسم اذیت نشه.آره دخترم شمافقط چهارده روزت بود که راهی تهران شدیم.اول که واردقطارشدیم هوای قطارفوق العاده سردبودکه بادرخواست واصرارمن ازخدمه قطاردرجه فن ها...
25 مرداد 1393